[wikiwordpress]

برتری «مقاومت» بر «زور» در افغانستان

یادداشت || روزنامه فرهیختگان || ۱۴۰۰/۰۶/۲۱

علی بهادری جهرمی، حقوقدان عضو هیئت علمی گروه حقوق دانشگاه تربیت مدرس؛

اتفاقات این روزهای افغانستان دو روی متعارض دارد: وقایعی نگران کننده، رخ دادهایی گیرا. تحلیل سیاسی اوضاع افغانستان، بماند برای صاحب نظران و اهل فن؛ من در ادامه برداشت شخصی خودم را که مبتنی بر همین دو روی متعارض است مینویسم.

روی نگران کننده و اندوه‌بار این روزهای کشور همسایه و دوست، افغانستان، پس زدن خواست و اراده مردم، کنار نهادن روند مردم سالارانه و غلبه زور بر دموکراسی است. همان ابتدا هم مشاهده تصرف ولایات افغانستان با لشکرکشی نیروهای موسوم به طالب، دل هر دوستدارِ الزاماتِ حقوقیِ حکمرانی را می رنجاند. نگاه دردناک مردم افغانستان به مردمان تفنگ به دستِ در حال جولان در خیابان های شهرهای افغانستان، غم بار بود و تأمل برانگیز. افغانستان که روزگاری مهد تمدن‌های بزرگی بوده است، حالا برای ستاندن حقوق خودش مظلومانه تقلا می‌کند و حتی نظاره‌گر بودن همین تلاش‌ها هم بغض‌آور است.

درماندگی افغانستانی‌های هم‌زبان، انگار درماندگی خود ماست و بدتر از همه آن‌که به جبر مرزها و خط‌های جغرافیایی امکان اقدام عملی برای برون‌رفت از وضعیت افغانستان برای ما میسور نیست. خیابان‌های هر شهر نماد و نمود مدنیت و فرهنگ آن شهر است، اما خیابان های افغانستان در چند ماه گذشته جلوه گاه اضمحلال حق تعیین سرنوشت مردمانی رنجور بود که یا به دلایلی چون خستگی از جنگهای چندین ساله و یا به خاطر کمبود امکانات مقابله و دفاع، یا به هر دلیل دیگری، توان و یارای مقابله با نیروهای تفنگ به دست را نداشتند. روی نچسب و غم‌بار این روزهای افغانستان، برآمده از سالها خستگی از استعمار خارجی و استثمار داخلی است. اتفاقات این روزهای افغانستان بار دیگر ثابت کرد که تکیه بر خارج، خصوصا آمریکا، نه تنها آورده‌ای ندارد بلکه به تاراج سرمایه‌های داخلی می‌انجامد. نسخه نهایی برای رهایی ملت‌ها، مقاومت مقابل زیاده‌خواهی‌ها و دست‌درازی‌ها است.

افغانستان اما این روزها رخ دادهایی گیرا و دلچسب هم دارد: پنجشیر. حتی اگر افغانستانی های مقاوم پنجشیر در نهایت به طور کامل مغلوب نیروهای طالب شوند، یک نکته ثابت شد و آن این که «مقاومت» و دفاع از ارزش های عقلی و وطنی، یک مفهوم دوست داشتنی، هر زمانی و هرمکانی، فراسرزمینی و مبتنی بر فطرت انسان های آزاده است. واکنش های مردم در سراسر جهان نشان داد که فارغ از نتیجه، نفس مقاومت ممدوح شرق و غرب است. حتی اگر کارتل های رسانه ای و بنگاه های وابسته ی خبری باتیغ سانسور، مقاومت را پوشش ندهند، این عنصرِ پویا راه خودش را در دلها باز میکند و اگرچه ممکن است در کوتاه مدت و به ظاهر شکست رقم بخورد، در دراز مدت همگان از مقاومت و مقاومان به نیکی و تفاخر یاد میکنند. همان قدر که رئیس به اصطلاح جمهور پیشین و فراری افغانستان نزد همه، رسوا و قابل نکوهش است، افغانستانیها به رهبران مقاوم در پنجشیر، تفاخر می کنند و غیرافغانستانی ها هم در ستایش ایشان کم نمیگذارند.

وقتی دولت دست‌نشانده باشد و خودباخته، حتی کاری از دست نزدیکان و همسایگان هم برنمی آید. دولت حاکم در افغانستان بر خلاف دولت در سوریه، زود قافیه را باخت و نخواست با درخواست رسمی از کشورهای همسایه و دوستان واقعی در برابر گروه‌های بی‌تفاوت به حقوق انسانی مقاومت کند. وقتی دولت تمام نگاهش به غرب باشد فرار را بر قرار ترجیح می‌دهد و حتی امکان کمک دولت‌های همسایه به مردم بی‌پناه خود را هم فراهم نمی‌کند.

حالا و در اثر تقابل این دو اتفاق متعارض در افغانستان، باید منتظر رخدادهای جدیدی در این کشور بود. آن گونه که مرور تحولات این کشور، خصوصاً اعتراضات، شعارها و مطالبات خیابانی مردم نشان می دهد، ساختار حکومتی در افغانستان نمی تواند بدون توجه به الزامات مردم سالارانه بنا شود و قوام هم داشته باشد. گویا حتی اگر بنا است طالبان زمام امور را در افغانستان به دست بگیرد، توجه به خواست مردم و اجرای اراده ایشان باید در مرکز تصمیم گیریها باشد.